خب دوستای کنجکاوم! امروز میخوام درباره یه تحقیق جدید و باحال باهاتون حرف بزنم که اومدن بررسی کردن برنامههای آموزش اجتماعی-عاطفی یا همون SEL—حالا SEL چی هست؟ این برنامهها قراره به بچهها کمک کنن تا احساسات خودشون رو بهتر بشناسن، روابطشون رو قویتر کنن و کلی مهارت اجتماعی یاد بگیرن—چه تاثیری روی کارکردهای اجرایی یا Executive Functions دارن.
اگه بگی “کارکردهای اجرایی” چیه؟ بیاید خودمونی بگم: یعنی همون مهارتهایی که باعث میشن بچه بتونن خوب فکر کنن، خودشون رو کنترل کنن، تصمیم بگیرن و مثلاً بتونن همزمان چندتا کار رو هندل کنن یا جلوی وسوسههاشون رو بگیرن.
حالا اصل داستان: یه گروه محقق اومدن روی دانشآموزای کلاس اول تا چهارم ابتدایی تست زدن تا ببینن یه برنامه SEL به اسم “The Intergalactic World” که اگه بخوام راحت بگم یعنی دنیای بینکهکشانی، چه تاثیری روی این مهارتهای ذهنی داره.
توی این آزمایش، ۹۶ تا بچه شرکت کردن. نصفشون (۶۰ نفر) رفتن توی گروه شرکتکننده که برنامه رو کامل دیدن، بقیه (۳۶ نفر) توی گروه کنترل بودن. یعنی اینا فعلاً هیچی از برنامه ندیدن و فقط توی لیست انتظار بودن و مثل یه گروه مقایسه عمل کردن. سن بچههای گروه برنامه حدود ۹۵ ماه (یعنی تقریباً ۸ سال) بوده و گروه کنترل حدود ۱۱۲ ماه (تقریباً ۹ سال و نیم). درصد دخترها هم تقریباً نصف نصف بوده تو هر دو گروه.
خود برنامه SEL که اجرا کردن هشت جلسه تو مدرسه داشت. تو این جلسات، با تمرینهای تنفسی، تکنیکهای ریلکسیشن، تصور هدایتشده (یعنی تو ذهنتون خودتونو جای دیگه تصور میکنید و آروم میشید) و روشهای شناختی-رفتاری (این تکنیکا یعنی یاد بگیریم چطور افکار و رفتارمون رو تغییر بدیم تا حال و روزمون بهتر شه) سعی کردن بچهها رو تو مهارتهای اجتماعی-هیجانی تقویت کنن.
اما نکته جالبترش اینجاست: قبل و بعد از اجرای این برنامه، معلمها و والدین (یا همون مراقبین) اومدن یه پرسشنامه استاندارد رو درباره کارکردهای اجرایی بچهها پر کردن، تا بدونن آیا فرقی کرده یا نه.
حالا نتیجه چی شد؟ رأی معلمها این بود که انگار فرقی نکرده! یعنی چه گروه برنامه، چه گروه کنترل، نمرههای کارکرد اجرایی بچهها تقریباً همون قبلی بود. امااااا وقتی سراغ والدین رفتن، اوضاع یه کم فرق داشت. طبق امتیاز والدین/مراقبین، تو گروهی که توی برنامه شرکت کردن با گذشت زمان پیشرفت دیده شده ولی توی گروه کنترل همچین خبری نبود.
در کل، نتیجه این شد که اجرای این برنامههای آموزش اجتماعی-عاطفی میتونه باعث بهبود بعضی از مهارتهای ذهنی بچهها بشه—حداقل از نگاه والدین! البته نظر معلمها یکم فرق داشت، شاید چون تو مدرسه کمتر این تغییرات رو متوجه شدن یا دلایل دیگه داره. تو نتایج گفتن این یافتهها واقعاً باارزشن و کمک میکنن بهتر بفهمیم SEL واقعاً چه تأثیری روی ذهن و رفتار بچههای دبستانی داره و ارزش داره این مدل آموزشها رو جدیتر بگیریم.
در نهایت، هرچی اطلاعات و شواهد بیشتری درباره SEL جمع کنیم، میتونیم راحتتر تصمیم بگیریم که تو مدارس اجراش کنیم یا نه و آیا واقعاً به رشد مغز و قلب بچهها کمک میکنه یا نه. خلاصش اگر دنبال راههایی برای رشد هوش هیجانی و مهارتهای ذهنی دانشآموزا هستید، SEL یکی از گزینههای باحال و کارآمده که لازمه بیشتر بهش دقت کنیم!
منبع: +