ذهن‌های بی‌صدا: آشنایی با پدیده‌ی Anauralia

anauralia

Anauralia، پدیده‌ای که در آن فرد توانایی تصور صداها را ندارد و ذهنش کاملاً در سکوت است، حدود ۱٪ از جمعیت جهان را تحت تأثیر قرار می‌دهد. این وضعیت که با Aphantasia ارتباط دارد، می‌تواند راه‌های جدیدی برای درک خلاقیت و شناخت باز کند. پژوهش‌ها نشان می‌دهند که Anauralia ممکن است مزایای بالقوه‌ای در تمرکز و توجه برای افراد مبتلا به همراه داشته باشد.

دنیای بی‌صدای Anauralia: درک ذهن‌های بی‌صدا

بعضی افراد نمی‌توانند صدای پارس سگ یا ملودی آهنگی را در ذهنشان تجسم کنند. برای آن‌ها، «صدای درونی» مفهومی غریب و ناآشناست. این پدیده که anauralia نامیده می‌شود، تجربه ذهنی بی‌صدا و ناتوان از خلق تصاویر شنیداری را توصیف می‌کند. Anauralia که اولین بار در سال ۲۰۲۱ توسط پژوهشگران دانشگاه اوکلند معرفی شد، هنوز پدیده‌ای نسبتاً ناشناخته است، اما بینش‌های جذابی در مورد شناخت و خلاقیت انسان ارائه می‌دهد.

Anauralia چیست؟

Anauralia به ناتوانی در تصور صداها در ذهن، مانند موسیقی، صداهای مختلف یا دیگر تجربیات شنیداری گفته می‌شود. این حالت اغلب با آفانتازیا (aphantasia)، یعنی فقدان تخیل بصری، همراه است. با اینکه تنها حدود ۱٪ از مردم Anauralia را تجربه می‌کنند، پیامدهای آن عمیق است، به ویژه در مقایسه با افرادی که هایپرآورالیا دارند – کسانی که تصاویر شنیداری بسیار واضحی تجربه می‌کنند.

برای مثال، برخی از افراد مبتلا به هایپرآورالیا می‌توانند یک سمفونی کامل را با جزئیات دقیق در ذهن خود بازسازی کنند. در مقابل، افراد مبتلا به Anauralia حتی نمی‌توانند یک نت یا یک صدای ساده را در ذهنشان تداعی کنند. نکته‌ی جالب اینجاست که به نظر نمی‌رسد این فقدان تجربیات شنیداری درونی آسیب‌زا باشد. در واقع، پژوهش‌های اخیر نشان می‌دهد که ممکن است با آزاد کردن منابع شناختی که معمولاً صرف تصاویر شنیداری می‌شوند، موجب افزایش توجه شود.

خلاقیت بدون صدای درونی

اینکه یک نوازنده یا نویسنده بتواند با ذهنی بی‌صدا به موفقیت برسد، ممکن است گیج‌کننده به نظر برسد. اصلاً چطور می‌توان موسیقی یا دیالوگ نوشت، بدون آنکه صدای آن را در ذهن شنید؟ با این حال، تاریخ و شواهد نشان می‌دهد که افراد با جهان‌های درونی بی‌صدا، نقاط قوت منحصر به فردی در فعالیت‌های خلاقانه‌ی خود دارند.

نویسندگان مشهوری مانند چارلز دیکنز و آلیس واکر گفته‌اند که صدای شخصیت‌های خود را هنگام نوشتن «شنیده‌اند». برای دیگران، مانند سانگ هیون کیم، دانشجوی دانشگاه اوکلند با Anauralia، تصور شنیدن صداهای خیالی می‌تواند «ترسناک» باشد. با این وجود، این تفاوت در تجربیات ذهنی، زمینه‌هایی مانند ادبیات و موسیقی را با ارائه دیدگاه‌های متنوع غنی می‌سازد.

پروفسور تونی لمبرت از دانشگاه اوکلند بر این باور است که نوازندگان مبتلا به Anauralia ممکن است به جای بازآفرینی حسی صدا، به بازنمایی‌های انتزاعی موسیقی تکیه کنند. این می‌تواند مانند خواندن نت‌های موسیقی بدون شنیدن صدای آن‌ها باشد. اگرچه سازوکار دقیق آن هنوز مشخص نیست، چنین تفاوت‌هایی، انعطاف‌پذیری مغز و روش‌های متنوع پردازش خلاقیت در انسان را نشان می‌دهد.

پژوهش درباره‌ی ذهن بی‌صدا

با وجود جذابیت تصاویر شنیداری، این موضوع در مقایسه با تصاویر بصری توجه علمی کمتری را به خود جلب کرده است. پژوهشگران دانشگاه اوکلند با آگاهی از این کمبود، تلاش‌هایی را برای درک بهتر Anauralia آغاز کرده‌اند. یک Anauralia Lab اختصاصی با استفاده از تکنیک‌های پیشرفته مانند EEG با چگالی بالا و fMRI عملکردی، در حال انجام مطالعات تصویربرداری عصبی است تا نحوه‌ی عملکرد ذهن‌های بی‌صدا را بررسی کند.

سوالات کلیدی این پژوهش عبارتند از:
– فقدان تصاویر شنیداری چگونه بر شناخت و ادراک تأثیر می‌گذارد؟
– پیامدهای روانشناختی تجربه‌ی یک دنیای درونی بی‌صدا چیست؟
– آیا ذهن‌های بی‌صدا می‌توانند در کارها یا حرفه‌های خاص مزایایی داشته باشند؟

در حالی که پاسخ برخی از این سوالات در حال روشن شدن است، هنوز نکات زیادی برای کشف وجود دارد. برای مثال، پژوهشگران تاکنون شیوع Anauralia و ارتباط مکرر آن با Aphantasia را مشخص کرده‌اند. با این حال، درک تأثیر گسترده‌تر آن بر شناخت و زندگی روزمره چالشی بزرگ‌تر و مستمر است.

گفتگوی جهانی درباره‌ی صداهای درونی

برای بررسی بیشتر این سوالات، دانشگاه اوکلند میزبان کنفرانسی بین‌رشته‌ای با عنوان “گوش ذهن و صدای درونی” از ۱۴ تا ۱۶ آوریل در اوکلند خواهد بود. هدف این رویداد گرد هم آوردن دانشمندان، فیلسوفان، نوازندگان، شاعران و نویسندگان برای بحث در مورد نقش صداهای خیالی در شناخت و خلاقیت است.

یکی از اهداف این کنفرانس، گنجاندن روایت‌های شخصی افراد مبتلا به Anauralia و هایپرآورالیا است. این تجربیات دست اول، بینش‌های ارزشمندی در مورد چگونگی تعامل افراد با جهان با تصاویر شنیداری غایب یا بسیار واضح ارائه می‌دهد. همچنین، سخنرانان اصلی به موضوعات مرتبط مانند توهمات کلامی شنیداری و مطالعات ادبی شناختی خواهند پرداخت و به عمق بحث خواهند افزود.

تصویر بزرگتر

پژوهش در مورد Anauralia به گفتگوهای گسترده‌تر در مورد شناخت انسان و تنوع ذهنی کمک می‌کند. با بررسی شرایطی مانند Aphantasia و هایپرآورالیا در کنار ذهن‌های بی‌صدا، دانشمندان می‌توانند بهتر درک کنند که چگونه اشکال مختلف تصاویر ذهنی، ادراک، خلاقیت و توجه را شکل می‌دهند.

برای افراد مبتلا به Anauralia، فقدان موسیقی متن درونی ممکن است برای دیگران نوعی محدودیت به نظر برسد. با این حال، شواهد جدید نشان می‌دهد که می‌تواند در زمینه‌های خاص یک مزیت باشد. برای مثال، یک ذهن بی‌صدا ممکن است به افراد اجازه دهد تا به طور کامل‌تر بر محرک‌های خارجی تمرکز کنند یا عمیق‌تر با وظایفی که نیاز به توجه پایدار دارند، درگیر شوند.

همانطور که پروفسور لمبرت اشاره می‌کند، مطالعه‌ی تصاویر شنیداری در مقایسه با تصاویر بصری هنوز در مراحل ابتدایی خود است. با این حال، این کاوش‌های اولیه در حال حاضر فرضیات مربوط به نحوه‌ی تفکر، تخیل و خلق انسان را به چالش می‌کشند. چه از طریق مطالعات تصویربرداری عصبی یا کنفرانس‌های بین‌رشته‌ای، سفر به ذهن بی‌صدا نویدبخش آشکار کردن ابعاد جدیدی از پتانسیل انسان است.

اگر به خواندن کامل این مطلب علاقه‌مندید، روی لینک مقابل کلیک کنید: neuroscience news