خب بیا باهم یه موضوع خیلی جالب رو بررسی کنیم: اینکه اصلاً چرا وضعیت اقتصادی خانوادگی میتونه تو اینکه بچهها بفهمن «تعداد» یعنی چی و چطوری میشمُرَن تاثیر بذاره؟ منظورم همون Cardinality Principle هست؛ یعنی اینکه بچه واقعاً بفهمه آخرین شمارهای که موقع شمردن میگه، درواقع تعداد اون چیزهاست.
داستان از کجا شروع شد؟ محققها چندتا عامل رو پیدا کردن که واقعاً روی این قضیه تاثیر دارن: یه موردش وضعیت اقتصادی-اجتماعی خانوادهست (یا به قول خارجیها Family Socioeconomic Status – به اختصار FES. یعنی درآمد، شغل و تحصیلات والدین). دوتای دیگه هم: ۱) مهارت حدودی درک عدد (Approximate Number System یا همون ANS که یعنی مغزتون بدون اینکه دقیقا بشمره، بتونه تعداد رو حدودی تخمین بزنه – مثلاً بتونی با یه نگاه بگی تو یه دسته لوبیا حدوداً ۱۰ تا هست یا ۵۰ تا)، و ۲) دایره لغات دریافتی (Receptive Vocabulary Skills یا همون RVS که یعنی چقدر کلمات رو میفهمی، حتی اگه خودت نگیشون).
توی این تحقیق، اومدن ۱۱۰ تا بچه (۵۵ تا دختر، ۵۵ تا پسر، میانگین سن حدود ۵ سال و نیم) با مامان باباشون رو بررسی کردن. والدین اطلاعات اقتصادی خانواده مثل میزان درآمد، سطح تحصیلات و شغل رو دادن. بچهها هم یه سری تست دادن: ۱) تست Panamath برای سنجش ANS (مهارت حدودی درک عدد)، ۲) تست PPVT-R برای سنجش دایره لغات فهمیدنی، و ۳) دوتا تست مخصوص مفهوم تعداد: How Many و Give-N (مثلاً به بچه میگن چندتا مهره بده یا بپرسن چندتا شئ تو تصویر هست).
حالا نتایج چی شد؟
۱. ارتباط مثبت و معناداری بین وضعیت اقتصادی خانواده، مهارت حدودی درک عدد، دایره لغات و درک اصل تعداد وجود داشت! یعنی هرچی خانواده از نظر اقتصادی-اجتماعی بالاتر بودن، بچهها هم تو این مهارتها قویتر بودن.
۲. حتی وقتی سن و جنسیت بچهها رو هم به حساب آوردن (یعنی مطمئن شدن فقط این عوامل نیست)، باز هم دیدن وضعیت اقتصادی خانواده مستقیماً تاثیر مثبت داره روی تسلط به مفهوم تعداد.
۳. اما داستان جالبتر میشه! متوجه شدن که مهارت حدودی درک عدد (ANS) و دایره لغات (RVS)، هرکدوم یه تیکه از این تاثیر رو خودشون به دوش میکشن. یعنی وضعیت اقتصادی خانواده غیرمستقیم هم روی مهارت تعداد اثر میذاره، چون وقتی خانواده وضعش بهتره، بچه هم ANS و هم دامنه لغات بهتری پیدا میکنه و همین کمک میکنه مفهوم تعداد رو بهتر بفهمه.
۴. تازه این دوتا مهارت (ANS و RVS) پشت سرهم هم اثر میذارن! مثلاً وضعیت اقتصادی بهتر -> مهارت عددی سرانگشتی بهتر -> دایره لغات قویتر -> درک بهتر مفهوم تعداد. (همین رو بهش میگن Chain Mediation. یعنی دو واسطه که اصطلاحاً زنجیرهوار عمل میکنن).
خلاصهش این میشه: وضعیت اقتصادی فقط مستقیم روی درک تعداد تاثیر نمیذاره، بلکه با تقویت مهارت شمردن ذهنی و دایره لغات بچهها، به صورت غیرمستقیم هم بهشون کمک میکنه که تو درس ریاضی و مخصوصاً مفاهیم پایه مثل تعداد، قویتر بشن.
نتیجه مهم این تحقیق اینه که اگه میخوایم بچهها بهتر ریاضی یاد بگیرن و مشکلاتشون رو در این حوزه کمتر کنیم، فقط نباید روی آموزش ریاضی حساب کنیم. باید هم از نظر مهارتهای مغزی (مثل همون شمردن ذهنی ANS)، هم مهارتهای زبان (یادگیری بیشتر کلمات) کار بشه، و هم به شرایط اقتصادی-اجتماعی خانواده توجه کنیم.
در آخر میشه گفت آموزشهای اولیه نباید فقط روی شمارش و عدد متمرکز باشه، باید محیطی فراهم کنیم که بچهها بتونن هم دایره لغاتشون رو گسترش بدن، هم مهارت ابزاری درک عددیشون رو قوی کنن، و هم – اگه شد – حمایت اقتصادی بیشتری براشون فراهم باشه. اینطوری بچهها شانس خیلی بیشتری برای فهم بهتر ریاضی و مفاهیم پایه پیدا میکنن!
منبع: +