اگه تاحالا با بچههایی که واقعا هوش بالایی دارن طرف شدی، حتما دیدی که کلاً با بقیه فرق میکنن وقتی پای حل کردن مسئلههای نامعمول به میون میاد. یعنی از اون مسئلههایی که خیلی راحت و طبق قاعده و فرمول حل نمیشن، باید کلی فکر کنی، زاویه عوض کنی و حتی یه ذره خلاقیت به خرج بدی. میخوام براتون یه تحقیقی رو توضیح بدم که دقیقاً رفته سراغ همین موضوع: اینکه چرا بچههای با استعداد، مخصوصاً کلاس چهارمیها، اینقدر تو این مدل مسئلهها گل کاشتن و اینکه این موفقیتشون چقدر به “انعطافپذیری راهبردی” مرتبطه.
حالا انعطافپذیری راهبردی یعنی چی؟ یعنی یکی بتونه وقتی یه مسئله سخت جلوی پاش سبز شد، فقط رو یه راه گیر نکنه. هر وقت لازم شد، راهحل و استراتژیش رو عوض کنه، یا اصلاً از یه زاویه جدید به قضیه نگاه کنه. این میتونه شامل این بشه که روش حلش رو عوض کنه، اطلاعات لازم رو پیدا کنه یا حتی از روشهای مختلف (مثلاً کشیدن شکل، درست کردن جدول، یا حتی فکر کردن برعکس) استفاده کنه.
داستان تحقیق اینه: یه گروه ۱۶۵ نفره از بچههای بااستعداد کلاس چهارم تو یه مرکز علوم و هنر تو شهری به اسم بورسا در ترکیه انتخاب کردن (بورسا یکی از شهرهای معروف ترکیهاس که توش کارهای آموزشی خاص زیاد انجام میشه). رفتن سراغ اینکه ببینن این بچهها چطوری تو حل مسالههای غیرروتین عمل میکنن و کدوم نوع انعطافپذیری براشون بیشتر جواب داده. برای بررسی هم از یه مدل آماری به اسم “رگرسیون لجستیک دوتایی” استفاده کردن – حالا این یعنی با یه فرمول تحلیلی بررسی کردن که مثلاً جنسیت یا شاخصهای مختلف انعطافپذیری، چطور میتونه پیشبینی کنه که یه دانشآموز تو حل مسأله موفق میشه یا نه.
نتیجه چی شد؟
این بچهها واقعاً تو هر دو جبهه عالی بودن: هم تو حل مسألههای جدید و سخت و هم تو نشون دادن انعطاف تو فکر کردن! یعنی نه فقط بلد بودن جواب رو پیدا کنن، بلکه روشهاشون هم خیلی جالب و متنوع بود. پر استفادهترین راهبردهایی که این بچهها داشتن، عبارت بود از:
- “کشیدن شکل یا دیاگرام”: یعنی سریع با یه قلم و کاغذ یا تو ذهنشون مسئله رو تصویر میکردن.
- “استدلال کردن”: یعنی سعی میکردن منطقی جلو برن و دلایل مختلف رو سبکسنگین کنن.
- “از آخر به اول فکر کردن”: مثلاً به جای اینکه از شروع مسئله راه بیفتن جلو، از جواب برگشت میزدن ببینن به چی میرسن.
حالا کلید اصلی موفقیت این بچهها چی بود؟ سه تا شاخص توی انعطاف راهبردیشون خیلی برجسته بود:
- “انتخاب درست راهبرد یا استراتژی” – یعنی از بین چند روش مختلف، سریع میتونستن بهترینش رو انتخاب کنن.
- “دانش داشتن راجع به انواع استراتژیها” – یعنی کلی راه و چاه حل مسئله بلد بودن.
- “عوض کردن استراتژی وقتی به بنبست میخورن” – جا نمیزدن، سریع نوع فکر کردنشون رو عوض میکردن.
یه چیز جالب دیگه اینکه بر اساس مدل آماری تحقیق، مهمترین عامل موفقیت تو حل مسئله، همین انتخاب صحیح استراتژی بود. پس در اصل، کسی که بلده سریع راهبرد درست رو تشخیص بده، شانس بیشتری داره مسئلههای غیراستاندارد و سخت رو حل کنه.
در کل، این تحقیق داره میگه که موفقیت تو حل مسائل غیرروتین فقط به باهوش بودن ذاتی مربوط نیست؛ بلکه به این بستگی داره که بچهها چقدر قابلیت عوض کردن روش و فکر کردن از زاویههای جدید رو دارن و بلد باشن چه موقع چه راهی رو امتحان کنن. اینم بدون که این نکته فقط برای بچههای نابغه نیست! هرکسی میتونه با تمرین، انعطاف ذهنیش رو بهتر کنه و تو گیر و گرفتاریهای شبیه این، بهتر از پس کاراش بربیاد.
خلاصه مطلب: اگه میخوای تو حل مسئلهها خفنتر بشی، به جای گیر دادن به یه روش، سعی کن راههای مختلف رو یاد بگیری و هروقت لازم شد، سریع ذهنت رو منعطف کنی و استراتژیت رو عوض کنی؛ دقیقاً همون کاری که این بچههای بااستعداد تو ترکیه انجام دادن!
منبع: +