حدود دو هزار سال پیش، یه اتفاق وحشتناک برای دو شهر معروف پمپئی و هرکولانیوم (اسمش یهکم سخته!) رخ داد: کوه آتشفشانی وزوو فوران کرد و کل ماجرا رو با سنگ مذاب، خاکستر، گاز و سنگریزه زیر و رو کرد. احتمالاً شما هم مثل خیلیها فکر میکنید همه اونایی که اونجا بودن، نابود شدن و هیچکس جون سالم بهدر نبرد. ولی بیاین یهکم دقیقتر بررسی کنیم و ببینیم واقعاً چی شد و کیها تونستن این بلا رو پشت سر بذارن.
یه تاریخدان به اسم استیون آل. تاک (Steven L. Tuck)، که استاد دانشگاه میامی اوهایوئه، تو کتابش با اسم «فرار از پمپئی: فوران بزرگ کوه وزوو و بازماندههاش» هزارتا سند و نکته جمع کرده و میخواد جواب بده واقعاً چه کسیها تونستن فرار کنن، کجا رفتن، زندگی بعدشون چطور شد و این داستان چه چیزایی درباره دنیای روم نشون میده.
خب حالا بریم سر اصل مطلب: اول از همه باید بدونید هیچ نوشته یا گزارش دستاولی از پمپئی و هرکولانیوم درباره اون روز به دست ما نرسیده. یعنی کسی تو همون لحظهها ننشسته جزئیات بنویسه. فقط یه نفر به اسم پلینی جوان (Pliny the Younger)، که خودش از نزدیک ماجرا رو دیده بوده، تو دو تا نامه واسه یه مورخ معروف به اسم تاکیتوس توضیح داده چی دیده و چی شنیده. مثلاً خودش یادش بوده تو شهر میزِنوم (Misenum) که حدود ۴۵ کیلومتری آتشفشان بوده، مردم صاف صاف جونشونو کف دستشون گذاشته ان ولی خانوادهها رو ول نکردن و پا به فرار نذاشتن. این رفتارا نشون میده که خانوادهمحوری حسابی براشون مهم بوده.
یه باور عمومی هست که میگه «همه تو پمپئی و هرکولانیوم مردن». خب، این باور کاملاً دقیق نیست! طبق تحقیقات جدیتری که دانشمندها انجام دادن، خیلیها از این دو شهر زنده بیرون اومدن؛ حتی احتمال داره اکثریت! کسایی که تونستن فرار کنن از بین همه قشرها بودن: پولدار و فقیر، زن و مرد و بچه. محققها تا الان حداقل اسم ۱۷۲ نفر رو درآوردن (که فکر میکنن خانوادههاشون حدود ۳۰۰۰ نفر بودن!) که ردشون رو داریم و نشون میده بعد از فاجعه چه مسیری رفتن.
یه نکته جالب تحقیقات اینه که بیشتر شواهدی که داریم، یه جورایی «شواهد از نبودنه». یعنی محققها دیدن بعضی وسایل خونهها سر جاشون نیست، بعضی حیوانات مثل اسب یا قایقها، انگار برداشته شدن یا رفتهان و این یعنی خیلیها برنامه فرار داشتن. تازه، با این همه وسیله شکسته و سالم که همه جا پیدا شده، خیلی سخت بود کسی قبلاً به این موضوع دقت کنه.
هنگام بررسی محل کشفیات و استخوانهایی که تو شهرها پیدا شده و اون وسایل گمشده، دانشمندها کمکم به این نتیجه رسیدن که الگوی فرار کاملاً وجود داشته. نکته باحال دیگه اینه که همه جور آدمی بین فراریها بوده، نه فقط پولدارهای خاص؛ کسایی که تو حومه شهر ساکن بودن راحتتر تونستن فرار کنن و بعضیا هم اون روز اصلاً تو بازار بودن و قشنگ شانس آوردن.
خب حالا سؤال مهم: اونایی که فرار کردن، بعدش چی شدن؟ جالب بدونین بیشترشون خیلی از شهرشون دور نشدن. اکثرشون تو منطقه ساحلی کامپانیا موندن (یه منطقه ساحلی نزدیک ناپل و شمال اون تا پوتئولی، میزِنوم و کومایی). عده کمتری هم رفتن شهرهای دورتر مثل کاپوا، نولا و نوکریا. یه دسته بزرگتر هم خودشون رو به اوستیا (Ostia) رسوندن. این جابهجاییها نشون میده فراریا بیشتر دنبال شبکههای اجتماعی یا اقتصادی خودشون بودن، یعنی ترجیح دادن به جاهایی برن که دوست و آشنا یا کار داشتن.
جالبه بدونین دولت روم بازاسکان ندادشون، یعنی نگفت اینا باید اینجا ساکن بشن، ولی بعد از فاجعه کمکهایی کرد واسه اینکه اون شهرها و جامعهها بتونن دوباره دست به کار شن و سرپا بمونن. البته این کمکها بیشتر حالت حمایت و ترمیم داشت، نه نجات کامل، و نقش دولت خیلی پررنگ نبود. مثلاً ناوگان دریایی روم با فرمانده پلاینی پیر (Pliny the Elder) به شکلی موقت وارد ماجرا شد اما انتظار معجزه نداشت.
ردّ بعضی از فراریا رو حتی تا مرکز ایتالیا، اسپانیا و رومانی هم پیدا کردن! تحقیقات امروزی درباره پناهندهها نشون میده که معمولاً وقتی آدمها مجبور میشن از خونه اصلیشون بزنن بیرون و به محله جدید برن، کلی ماجرا براشون پیش میاد: خیلی از اونایی که نجات پیدا کردن، تونستن خودشونو با زندگی جدیدشون وفق بدن، وارد جامعه جدید بشن اما فرهنگ و هویت شخصیشون رو کامل از دست ندادن و همیشه با خودشون حفظ کردن.
در مجموع، داستان نجاتیافتگان پمپئی نشون میده تفکر قدیمی درباره نابودی کامل مردم این شهرها اشتباهه و ماجرا خیلی فراتر از یه فاجعه پر سروصدای تاریخیه: اونا قهرمانهایی بودن که بعد از فاجعه، یه زندگی جدید رو از نو ساختن.
این مقاله خلاصهای بود از کتاب «فرار از پمپئی» نوشته استیون تاک، که بهزودی منتشر میشه و قراره نگاه تازهای به زندگی قبل و بعد از این فوران و کل سیستم روم باستان بندازه.
منبع: +