تجربه بچه‌ها و نوجوانای چینی با اختلالات روانی تو مسیر انتقالشون به درمان بزرگسالان: همه حرفا و دغدغه‌ها

بیاید یه موضوع خیلی مهم رو با هم مرور کنیم: وقتی بچه‌ها یا نوجوون‌هایی که اختلالات روانی دارن (مثل افسردگی، اضطراب، یا چیزای دیگه) می‌خوان از بخش درمان کودکان برن سراغ درمان بزرگسالان، خیلی مسئله‌ها و دغدغه‌های خاص دارن، مخصوصاً تو کشورهایی مثل چین که خیلی هم راجع بهش تحقیق نشده.

توی یه تحقیق جالب، اومدن با ۱۵ تا بچه و نوجوون چینی که اختلالات روانی داشتن، مصاحبه کردن تا بفهمن تو این مسیرِ انتقال چه تجربیاتی داشتن. این مصاحبه‌ها رو با رویکردی انجام دادن بهش می‌گن “تحلیل پدیدارشناسی تفسیری” یعنی میان دقیقاً حس و تجربه آدم‌ها رو استخراج می‌کنن و تحلیل می‌کنن تا بفهمن دقیقاً چه چیزهایی رو تجربه کردن.

از این تحقیق ۵ تا موضوع اساسی بیرون اومد که واقعاً خوندنشون راه‌گشا و فکر برانگیزه:

۱. فرق بین درک و عمل در انتقال: خیلی‌ها فهمیده بودن که تغییر از درمان کودکان به بزرگسالان چقدر مهمه، ولی موقع عمل کردن، اصلاً براش آماده نبودن یا روندش رو شروع نکرده بودن. یعنی می‌دونستن باید آماده بشن، اما واقعاً نمی‌دونستن باید چی کار کنن یا دیرشون شده بود!

۲. گپ‌هایی توی مراقبت انتقالی: مراقبت انتقالی یعنی همه اون کارهایی که باید برای انتقال بیمار از بخش کودکان به بزرگسالان انجام بدن تا کسی تو این مسیر آسیب نبینه یا اذیت نشه. ولی متاسفانه تو این روند کلی خلا و گپ حس می‌شد، هیچ دستور و پروتکل دقیقی براش وجود نداشته یا درست اجرا نمی‌شده.

۳. نیازهای چندبعدی بچه‌ها و نوجوونا: بچه‌ها فقط یه سری نیاز ساده ندارن، موضوع خیلی گسترده‌تره. هم دنبال حمایت عاطفی بودن، هم راهنمایی در مورد دارو و درمانشون، و هم دوست داشتن بدونن بزرگسالی با این بیماری دقیقاً قراره چه شکلی باشه و چطور باید براش آماده بشن.

۴. تناقض بین اینکه می‌خوان خودشون بیماری رو مدیریت کنن و واقعیت توانایی‌هاشون: خیلی‌ها دوست داشتن خودشون مسئول بیماریشون باشن (مثلاً داروشونو پیگیری کنن یا از خودشون مراقبت کنن)، ولی متاسفانه مهارت یا اطلاعات کافی نداشتن. یه جورایی بین “می‌خوام مستقل باشم” و “هنوز نمی‌تونم همه‌چی رو جمع کنم” مونده بودن.

۵. حمایت خانواده: گاهی انگیزه، گاهی مانع! این قسمت خیلی جالبه: خانواده‌ها هم می‌تونن واقعاً کمک کنن که بچه‌ها جرئت پیدا کنن و جلو برن، هم گاهی بیخود فشار بیارن یا اونقدر کنترل کنن که بچه حس کنه گیر افتاده. این دوجهی بودنه حمایت خانواده یه چالش جدی به حساب میاد.

در نهایت، این مطالعه اومد نشون داد که بچه‌ها و نوجوونای چینی با اختلالات روانی هنوز برای این انتقال بزرگ خیلی آماده نیستن و عملاً با مشکلات جورواجور و نیازهای متنوعی روبه‌رو هستن. تازه نقش خانواده هم همزمان می‌تونه هم مثل موتور پیش‌بَرنده عمل کنه، هم بعضی وقت‌ها تبدیل بشه به یه مانع بزرگ!

کلاً این مقاله یه هشدار خوبه برای همه‌ی کسانی که تو چین یا کشورهای مشابه کار سلامت روان انجام می‌دن: باید هم به آموزش بیشتر فکر کنیم، هم مسیر انتقال رو بهتر کنیم، هم خانواده‌ها رو وارد پروسه کنیم؛ طوری که بچه‌ها و نوجوون‌ها بتونن راحت‌تر و با آمادگی بیشتر وارد دنیای بزرگسالی و درمان مربوط بهش بشن.

منبع: +