خب بچهها، امروز میخوایم درباره یه موضوعی حرف بزنیم که شاید خیلیها باهاش رودررو شدن اما کمتر کسی واقعاً به جزئیاتش فکر کرده: “ترس از پیشرفت بیماری” توی آدمایی که اولین بار سکته مغزی داشتن (یعنی تازه دچار سکته شدن)، و این که شخصیت نوع D چه تاثیری توی این ماجرا داره.
اول یه توضیح بدیم: شخصیت نوع D یعنی کسایی که معمولاً مضطرب و ناراحت هستن و احساسات منفیشون رو بروز نمیدن، یعنی انگار همش تو خودشونان و استرس دارن ولی با کسی درمیون نمیذارن. خیلی از تحقیقات نشون داده که این جور شخصیتها نسبت به آدمای دیگه مشکلات بیشتری توی برخورد با بیماری دارن.
حالا تحقیق جدیدی اومده روی ۳۰۰ نفر که اولین بار سکته مغزی داشتن (۲۲۸ مرد و ۷۲ زن با میانگین سنی تقریباً ۶۰ سال) توی دو تا بیمارستان توی چین بررسی کرده. اونا از یه سری پرسشنامه استفاده کردن، مثل:
۱. پرسشنامه عمومی اطلاعات
۲. مقیاس شخصیت نوع D (یه تست کوتاه برای سنجش همون بیشتر تو خودش بودن و نگرانی همیشگی)
۳. مقیاس چندبعدی حمایت اجتماعی ادراکشده (یعنی از دید خود فرد چقدر حس میکنه دور و برش آدم هست که بهش کمک میکنه)
۴. مقیاس تحملناپذیری نسبت به ابهام (Intolerance of Uncertainty – IU؛ یعنی این که چقدر سختشه آدم با موقعیتای مبهم و نامشخص کنار بیاد)
۵. پرسشنامه کوتاه ترس از پیشرفت بیماری
نتیجه چی شد؟ حالا گوش کن:
اول این که بین شخصیت نوع D و ترس از بدتر شدن بیماری رابطه مستقیم وجود داشت. یعنی هر کی شخصیتش نوع D بود (همون آدمای مضطرب و بسته)، بیشتر نگران این بود که بیماریش پیشرفت کنه و اوضاع بدتر بشه.
یه چیزی که جذابه اینه که حمایت اجتماعی به تنهایی نقش میانجی نداشت. یعنی اگر کسی شخصیتش نوع D باشه، حتی اگه حس کنه اطرافیانش حمایتش میکنن، هنوز این نگرانی درباره پیشرفت بیماری پابرجاست؛ حداقل مستقیماً تاثیری نداره. اما وقتی میریم سراغ تحملناپذیری نسبت به ابهام – که یعنی آدم نمیتونه بلاتکلیفی و عدم قطعیت رو تحمل کنه – این واسطه مهمی میشه. یعنی شخصیت نوع D واسه این که آدم رو بیشتر بترسونه، کاری میکنه که طرف با ابهامات آینده اصلاً راحت نباشه و بیشتر دچار ترس بشه.
یه چیز جالب دیگه کشف کردن اینکه حمایت اجتماعی و تحملناپذیری نسبت به ابهام با هم یه مسیر زنجیرهای رو تشکیل میدن! یعنی اگر بتونیم کاری کنیم که فرد حس کنه بیشتر حمایت میشه، احتمالاً بهتر میتونه با ابهام و نگرانیهای آینده کنار بیاد، و در نهایت کمتر از بدتر شدن بیماریش بترسه.
در کل پیام اصلی این تحقیق اینه که اگه بخوایم به آدمایی که شخصیت نوع D دارن و سکته مغزی رو تجربه کردن کمک کنیم، باید روی دو تا چیز کار کنیم: یکی اینکه کمکشون کنیم حس کنن آدمایی دارن که پشتشونن و حمایتشون میکنن (همون حمایت اجتماعی)، دوم اینکه سعی کنیم بهشون آموزش بدیم یا تمرینشون بدیم تا راحتتر با بلاتکلیفی و ابهام کنار بیان.
پس اگه خودت داری با چنین شرایطی دست و پنجه نرم میکنی، یا کسی رو میشناسی که سکته مغزی کرده و مدام از پیشرفت بیماریش میترسه، شاید وقتشه با یه گوش شنوا و حمایتی واقعی، بهش کمک کنی خودش رو تنها حس نکنه و بتونه با این حالت مبهم آینده راحتتر کنار بیاد. حتی اگه شخصیتش خیلی هم راحت تغییر نمیکنه، حمایت بیرونی و مدیریت تحمل ابهام میتونه خیلی اوضاع رو بهتر کنه!
خلاصه که همهمون گاهی با استرس و ابهام سروکار داریم، ولی بدونیم بیشتر وقتا تنها نیستیم و هر چقدر بیشتر دور و برمون حس حمایت کنیم و تحملمون به شرایط نامعلوم رو افزایش بدیم، احتمالاً با ترسامون هم راحتتر کنار میایم.
منبع: +