تا حالا شده فکر کنی واقعاً چی برایت توی محیط کار مهمه؟ مثلاً بعضیا دوست دارن پیشرفت کنن، بعضیا به همکاری علاقه دارن، بعضیا هم دنبال یادگیری مداوم هستن. ولی داستان این ارزشها و اینکه چطوری میشه اینا رو درست تو محیط کار فهمید و سنجید، همیشه یه کم گنگ و پیچیده بوده. توی این مقاله میخوایم با هم درباره یه نظریه جدید گپ بزنیم که قراره کلی از این ابهامات رو برطرف کنه و همینطوری سادهتر بفهمیم توی محیط کار، چه ارزشهایی مهم هستن و چرا.
یه مشکلی که توی تحقیقات قبلی وجود داشته، اینه که خیلی وقتا فقط یه لیستی از چیزایی که مردم فکر میکنن توی کارشون براشون مهمه رو ردیف کردن و رفتن، بدون اینکه دقیقاً توضیح بدن این ارزشها چرا و چطور برای افراد شکل میگیرن یا به هم ربط دارن. تازه هر محققی با ابزار خاص خودش میومده ارزشها رو اندازه میگرفته، برا همین نتیجهها سرراست و شفاف نبوده و آخرش نمیشد به جمعبندی دقیقی رسید.
اینجا اما نویسندههای مقاله از یه موضوع مهم کمک گرفتن: تئوری ارزشهای پایهی انسانی. این نظریه میگه هر انسانی یه سری اهداف پایهای داره که انگیزههاش رو شکل میده. مثلاً رسیدن به موفقیت، امنیت داشتن، کمک به دیگران، یا حتی استقلال داشتن تو کار. توی محیط کار هم همین ارزشهای پایه (که هم میتونن با هم هماهنگ باشن و هم گاهی تو تضاد با هم قرار بگیرن)، باعث میشن آدمها رفتارهای مختلفی نشون بدن یا سر یه موضوعاتی بیشتر پافشاری کنن.
یکی دیگه از کارهای خفن این مقاله اینه که اومده ابزارهای مختلفی که قبلاً برای سنجیدن ارزشهای کاری استفاده میشده رو زیر ذرهبین گذاشته و سعی کرده ببینه از هر کدومشون، چی میشه برداشت کرد. نتیجه؟ نویسندهها تونستن یه چارچوب دایرهای (یعنی همون Circumplex، یه مدل که ارزشها رو دور یه دایره میچینه تا نشون بده کدوم به هم نزدیکترن یا بیشتر با هم تضاد دارن) بچینن که توش هم ارزشهای فردی و هم اجتماعی رو پوشش میده.
حالا ارزشهای فردی یعنی چی؟ یعنی ارزشهایی که بیشتر به خود فرد ربط دارن مثل موفقیت شخصی یا استقلال. ارزشهای اجتماعی هم اونایی هستن که بیشتر روی کمک به جامعه یا همکاری تمرکز دارن. تو این چارچوب جدید، دیگه ارزشها رو فقط برای خودت یا فقط برای بقیه نمیبینی، بلکه هر دوتا رو با هم داری و میتونی ببینی چطور ممکنه گاهی با هم تضاد پیدا کنن یا همدیگه رو تقویت کنن.
از نکات جالب دیگه مقاله، بحث درباره یه چیزیه به اسم «منطق فانتسماتیک ایدئولوژی نئولیبرال»! (یه کم سنگینه ولی ساده بگم: نویسندهها اشاره کردن چطور فکر کردن صرفاً به ارزشهای فردی و موفقیت شخصی، تحت تأثیر نگاه نئولیبرالی جامعه — یعنی همون سیستمی که هی میگه فقط به پیشرفت خودت فکر کن — ممکنه باعث بشه ارزشهای اجتماعی کمتر دیده بشن. خلاصه، دیدن که لازمِ هر دو جنبه تو چارچوب باشه.)
در نهایت، این چارچوبِ ارزشهای کاری قراره به محققها کمک کنه که دقیقتر بفهمن آدمها چرا تو محیط کار یه رفتار خاص نشون میدن یا عملکردشون به چه چیزهایی بستگی داره. حتی مهمتر از اون، میشه بررسی کرد کِی ارزشهای شخصی یه نفر با ارزشهای سازمانش همخونی داره یا نه و چرا این خیلی مهمه.
یادت باشه، نویسندهها تأکید کردن که باید این چارچوب جدید تو فرهنگها و سازمانهای مختلف دقیقاً آزمایش و وِریفای (همون تایید) بشه تا مطمئن بشیم واقعاً جواب میده و میتونه توی عمل هم تأثیرگذار باشه.
در مجموع، اگه دنبال اینی که بدونی ارزشهای واقعی تو محیط کار چی هستن و چطور باید اونا رو اندازهگیری و تفسیر کرد، این مدل جدید میتونه خیلی بهت دید بده و باعث بشه راحتتر با کار گروهی و محیط کار ارتباط برقرار کنی.
منبع: +