تا حالا براتون پیش اومده سر کار ببینین یکی از همکاراتون رو بقیه یا حتی خود مدیرها جوری کنار میذارن و به حساب نمیارن که انگار اصلاً وجود نداره؟ این قضیه رو توی روانشناسی و منابع انسانی بهش میگن “ostracism” یا همون طرد شدن اجتماعی. یعنی یکی رو عمداً از جمع و گفتگوها بایکوت میکنن، خبرها رو براش نمیفرستن و کلاً جوری رفتار میکنن که حس کنه عضوی از گروه نیست.
حالا یه تیم از پژوهشگرا اومدن بررسی کنن که این وسط دیدن همچین صحنههایی چه تاثیری رو آدمای دیگهی شرکت میذاره؟ آیا فقط کسی که طرد شده آسیب میبینه یا حتی کسایی که فقط شاهد این قضیهان هم خودشون ناخودآگاه صدمه میخورن؟
تو این تحقیق، چند تا مفهوم مهم مطرحه. مثلاً “organizational dehumanization” که یعنی شرکت طوری محیط و فرهنگ درست کنه که افراد حس کنن کلاً براشون به عنوان آدم و انسان ارزشی قائل نیست. انگار فقط یه ابزارن. مثلاً وقتی کارمند فقط به چشم ماشینِ نتیجهبگیر نگاه میکنن، نه یک انسان با احساس. همین حس آدمزدایی خیلی مخربه و روی حال و آینده کارمندا تاثیر بدی میذاره.
یه مفهوم دیگه هم هست به اسم “organizational intolerance of mistreatment” که یعنی چقدر شرکت در برابر اذیت یا بیعدالتی و رفتار ناجور (مثل همین طرد کردن) موضع سفت و سختی داره و نمیذاره این چیزا پیش بیاد یا برعکس، بیتفاوت و بیخیال رد میشه.
خب بذار خلاصه برات بگم این پژوهش دقیقاً چه کار کرده و به چه نتایجی رسیده:
🔹 توی مطالعه اول، ۶۵۴ نفر تو سه بازه زمانی مختلف بررسی شدن. اول ازشون پرسیدن چقدر شاهد طرد شدن دیگران بودن، بعدش چند وقت بعد درباره حسشون نسبت به آدمزدایی شرکت سوال کردن، و در آخر از سلامت فیزیکیشون (مثلاً علامتهای بدنی مثل سردرد و …) و اینکه چقدر به شرکت احساس تعلق دارن یا فکر میکنن میخوان محل کار رو عوض کنن پرسیدن.
نتیجه چی شد؟ هر کی بیشتر شاهد طرد شدن بود، بعدها حس کرد شرکت نسبت بهش بیانصاف و غیرانسانیه، و این هم باعث شد مشکلات بدنیش بیشتر شه، دل بستگیش به شرکت کمتر بشه و بیشتر به فکر استعفا بیافته!
🔹 تازه تو مطالعه دوم که ۲۴۴ نفر بودند، یه سناریو ساختن؛ یعنی با داستانهای ساختگی (بهش میگن vignette، یعنی یه ماجرای فرضی تعریف کردن و واکنش مردم رو دیدن) بررسی کردن که آیا دیدن طرد شدن همکار یا جدی بودنِ شرکت درباره جلوگیری از این رفتارها روی حس آدمزدایی تاثیر داره یا نه. اینجا هم فهمیدن وقتی شاهد طرد شدن باشی حس بیارزشی بیشتری میکنی، ولی اینکه شرکت چقدر اذیت شدن رو جدی بگیره این حس رو کمتر میکنه.
نکته جالب این بود که ترکیب این دو عامل (هم طرد شدن ببینی هم شرکت خیلی سفت و سخت باشه) خیلی تاثیر ترکیبی خاصی ایجاد نکرد، ولی هر کدوم جداگانه تاثیر خودشون رو داشتن.
🔹 مطالعه سومشون هم یه بررسی مقطعی بود با ۲۸۲ نفر. اینجا یه چیز جالب نشون دادن: وقتی شرکت روش حساسه و نسبت به اذیت شدن مردم صفر تحمل نشون میده – یعنی خیلی ضد اذیت هست – اگر کسی شاهد طرد شدن بشه، تاثیر بدتر و قویتری روی سلامت، احساس تعلق و قصد ترک کارش داره! یعنی رفتار دوگانه جوری میشه که انتظار کارمندها بالاتر میره وشن خیلی نسبت به این چیزا حساستر. این اثر قویتر میشه وقتی شرکت شعار عدم تحمل اذیت رو سر میده اما در عمل اتفاق میفته.
پس جمعبندی: حتی اگر فقط تماشاگر صحنه طرد شدن باشیم، نه فقط اون کسی که مستقیماً دارن اذیتش میکنن، باز هم روح و جسممون آسیب میبینه، حس میکنیم آدم محسوب نمیشیم و شرکت برامون بیارزش میشه. داستان فقط هم به عدالت مربوط نیست، بلکه به این برمیگرده که چطور شرکتها با ارزشهای انسانی و توجه به افرادشون بازی میکنن.
حالا چرا این مهمه؟ چون مدیرها و سازمانها خودشون فکر میکنن اگه مستقیم یه کسی رو اذیت نکنن مشکلی نیست، در حالی که حتی حال آدمهایی که شاهد ماجرا هستن هم خراب میشه. پس باید جلوی این اتفاقا رو تو محیط کار بگیرن، به آدم بودن همکارها احترام بذارن و اجازه ندن کسی حتی کنارش بمونه و ببینه دوستش داره طرد میشه.
در کل، آدمزدایی، چه با رفتاری مثل بایکوت کردن نشون داده بشه و چه با بیتفاوت شدن شرکت نسبت به عدالت، ضرر جدی به سلامت تیم و حتی کل بیزینس میزنه. پس اگه دیدی یکی رو دارن از گروه میندازن بیرون یا بهش کممحلی میکنن، بدون که سلامت کل جو شرکت هم در خطره و بهتره همه با هم این رفتار رو اصلاح کنیم.
منبع: +