داستان رفاقت آدما و گجت‌های هوشمند: وقتی وسایل هوشمند واقعاً برامون عزیز میشن!

واقعاً تا حالا شده فکر کنی چقدر به ساعت هوشمندت یا اون دستبند سلامتی‌ات وابسته شدی؟ یا مثلاً وقتی گوشیت رو خونه جا می‌ذاری، حس کنی انگار یه چیزی کم داری؟ خب، همه اینا بی‌دلیل نیست! این روزا با پیشرفت عجیب هوش مصنوعی (همون AI که یعنی کامپیوتر خودش بتونه فکر کنه و کار انجام بده) و اینترنت اشیا (همون تکنولوژی که وسایل مختلف، از یخچال گرفته تا چراغ خونه، می‌تونن آنلاین شن و با هم حرف بزنن)، رابطه ما با وسایل هوشمند خیلی پیچیده‌تر و جوربازاری‌تر از قبل شده.

یه چیزی که جدیداً داره خیلی روش تحقیق میشه، همینه که چرا آدما به این وسایل هوشمند مخصوصاً پوشیدنی‌ها (مثل ساعت‌ها یا دستبندهای هوشمند) اینقدر دلبسته میشن. این ماجرای “وابستگی انسان به اشیای هوشمند” خیلی جالبه و هنوز خیلیا دقیق نمی‌دونن چطوری شکل می‌گیره یا اصلاً چی میشه که ما یه وسیله رو اینقدر دوست داریم!

توی یه تحقیقی که انجام شده، محقق‌ها اومدن اول یه چارچوب سه مرحله‌ای طراحی کردن (چارچوب یعنی یه مدل یا نقشه که با اون موضوع رو بررسی می‌کنن). این مدل شامل سه تا مرحله بود: چطور آدما با اشیای هوشمند ترکیب و جور میشن، بعد چه تجربیاتی پیدا می‌کنن و در نهایت چطور به اون گجت‌ها وابسته می‌شن.

حالا برای اینکه این داستان رو جدی‌تر بفهمن (یعنی فقط رو کاغذ نمونه)، از روشی به نام گرندد تئوری استفاده کردن. این یه متد تحقیقیه که از طریق مصاحبه و شنیدن صحبت‌های واقعی آدم‌ها، میاد واقعیت‌های مهم رو درمیاره و دسته‌بندی می‌کنه. توی این تحقیق، مصاحبه‌های عمیقی داشتن با کسایی که از گجت‌های پوشیدنی استفاده می‌کردن و با یه فرایند سه لایه کدنویسی (یعنی اطلاعات رو مرحله به مرحله دسته‌بندی می‌کنن) بررسی کردن که دقیقاً چطور این وابستگی شکل می‌گیره.

حالا اصل قضیه: نتیجه‌ها نشون دادن این وابستگی آدم به اشیای هوشمند یه جور پیوند روانیه که از دو چیز نشأت می‌گیره: “گسترش خود” و “توسعه خود”. یعنی وقتی حس می‌کنی اون وسیله یه بخش از شخصیت و توانایی‌هات شده یا باعث رشد خودت میشه. این اتفاق با همکاری یا هماهنگی توانایی‌های انسان و وسیله هوشمند (مثلاً تو یه کارایی رو بهتر انجام میدی چون اون وسیله کمکت می‌کنه) به وجود میاد.

این وابستگی سه بخش مهم داره:

  • یکی بخش شناختی (یعنی تفکر و برداشت ذهنی ما، مثلاً چی فکر می‌کنیم راجع به گجت)،
  • یکی عاطفی (احساس و دوست داشتن نسبت بهش)،
  • و آخری بخش انگیزشی (رفتاری و حرکتی، یعنی با چه انگیزه‌ای ازش استفاده می‌کنی).

سه عامل هم تو این قضیه خیلی تاثیر دارن: خود کاربر، نوع اون وسیله هوشمند، و سبک و نحوه تعامل آدما باهاشون.

جالبه بدونی این نوع وابستگی می‌تونه رفتار و نگرش آدما رو نسبت به استفاده از تکنولوژی کلاً عوض کنه! مثلاً ممکنه وقتی خیلی به یه ساعت هوشمند وابسته میشی، بعدش نسبت به تکنولوژی حس مثبت‌تری پیدا کنی و راحت‌تر بری به سمت ابزارای جدید. یا حتی ممکنه اصلاً بدتر بشه و اعتیادآور شه!

در کل، اینجور دلبستگی‌ها اونقدرا هم ساده نیستن و برای بررسیش باید از نگاه‌های مختلف علمی بهش نگاه کرد. دانشمندای حوزه تعامل انسان و کامپیوتر (HCI که یعنی Human-Computer Interaction و تخصصشون در فهمیدن چطور آدما و ماشینا با هم تعامل دارن) بهتره رو این موضوع از زاویه‌های مختلف روانشناسی، جامعه‌شناسی و تکنولوژی کار کنن.

نتیجه هم اینه: وقتی بفهمیم چرا و چطور مردم به گجت‌هاشون دل می‌بندن، میشه محصولات تکنولوژیک رو جوری ساخت که با نیازای کاربرها بیشتر جور در بیان و براشون واقعاً کارآمد و دوست‌داشتنی باشن!

منبع: +