دیدگاه پرسنل و بیماران درباره مراقبت آگاه از تروما توی بخش‌های روانپزشکی: واقعاً فرق می‌کنه؟!

خب بذارین یه ماجرای مهم از بخش‌های بستری روانپزشکی رو براتون تعریف کنم. یه تحقیقی توی سرویس سلامت ملی انگلیس (همون NHS معروف) انجام دادن درباره این که اگه مراقبت مخصوص آدمایی که تجربه تروما داشتن رو، توی بخش‌های روانپزشکی پیاده کنن چه اتفاقی میفته. این سبک مراقبت رو بهش میگن Trauma-Informed Care یا خلاصه TIC، که یعنی پرسنل و کل سیستم با درک اینکه خیلی از مریضا تجربه‌های سخت و ترسناک داشتن، باهاشون رفتار کنن.

ماجرا اما فقط یه تغییر کوچیک نبود. دوتا برنامه‌ی اساسی اجرا کردن. اولیش Power Threat Meaning Framework یا PTMF بود که این یه جور چارچوب روانشناسیه واسه اینکه بفهمین مشکلات روان آدم‌ها از کجا میاد و چجوری میشه کمکشون کرد (درواقع توضیح میده آدم‌ها چه قدرت‌هایی تو زندگی دارن یا نداشتن، چه تهدیدهایی سراغشون اومده و چی براشون معنا داره). دومش هم یه دوره آموزش حسابی برای پرسنل گذاشتن، به علاوه یک سری منابع برای “پایداری روانی” یا Psychological Stabilisation، یعنی چیزایی که کمک میکنه ذهن آدم آرومتر و باثبات‌تر باشه.

تو بخش اول این تحقیق اومدن نشون دادن که با این روش جدید، آمار آسیب زدن به خود (یا همون self-harm) و استفاده از شیوه‌های محدودکننده مثل بستن دست و پا و غیره، خیلی کمتر شده. خلاصه نتیجه خیلی خفن بود!

اما تو این بخش دوم اومدن سراغ تجربه شخصی پرسنل و مریض‌ها. یعنی یه جور مصاحبه نیمه‌ساختاریافته با ۷ نفر از پرسنل و ۸ نفر از آدمایی که بستری بودن انجام دادن، بعدش با روشی به اسم Thematic Analysis یا تحلیل تماتیک (یعنی از توی حرف‌هاشون مهم‌ترین موضوعات مشترک رو پیدا کردن) بررسی کردن.

خب حالا نتایج پرسنل: سه تا موضوع اصلی پیدا شد. اول، فهم و آگاهی‌شون کلی بیشتر شده بود (یعنی خیلی بهتر می‌تونستن مشکلات مریض‌ها رو درک کنن). دوم، توی روش ارتباط‌شون با بیمارا و کل رفتار پرسنل تغییر حس می‌شد؛ یعنی راحت‌تر حرف می‌زدن، بیشتر همدلی می‌کردن و کمک هاشون کاربردی‌تر بود. سومی هم اینکه موانع و سختی‌هایی داشتن، مثلاً کمبود وقت، وظایف زیاد، یا شاید یه کم مقاومت از طرف بعضی پرسنل که به سبک قدیمی عادت دارن.

حالا از زبان کسایی که بستری بودن: برای اون‌ها دو نکته خیلی مهم بوده. یکی این که عزیزان حسابی از برنامه‌های “پایداری روانی” بهره بردن و تونستن خودتشون رو بهتر مدیریت کنن. دوم، حس کردن این نوع مراقبت مخصوص آدم‌هایی که آسیب روحی دیدن واقعاً به روند بهبودی‌شون کمک کرده. یعنی می‌گفتن بهمون قدرت و مهارت‌های جدید داد و تونستیم با گذشته‌مون راحت‌تر کنار بیایم.

آخرش چی؟ نتیجه میگه این شیوه، چه برای پرسنل چه برای خود بیمارا خیلی معنادار بوده و باعث شده رابطه‌ها انسانی‌تر و کمک‌ها واقعی‌تر باشه. حتی پرسنل گفتن حالا رابطه‌شون با مریضا مهربون‌تر و واکنش‌هاشون نسبت به اضطراب و ناراحتی مریضا پخته‌تر شده. مریضا هم گفتن دفعه بعد اگه نیاز باشه، با دل بازتری این بستری رو می‌پذیرن.

در کل، این مقاله نشون میده که اگه فرهنگ یه بخش بستری درست و اصولی تغییر کنه و همه با دید جدید نگاه کنن، هم حال پرسنل بهتر میشه هم بیمارا زودتر و راحت‌تر مسیر بهبودی رو طی میکنن. فقط باید یادتون باشه اجراش یه‌کم چالش هم داره و به زمان و همدلی همه نیاز داره!

منبع: +