دوست داری بدونی معلمای زبان چطور با ادبیات رفیق میشن و این رفاقت چه تاثیری روی کارشون میذاره؟ قراره با هم نتایج یه تحقیق جالب رو بررسی کنیم که تو شهر ارزروم ترکیه روی ۳۰ تا معلم زبان راهنمایی انجام شده!
ماجرا اینه که پژوهشگرا سوال پرسیدن که مثلاً وقتی معلمها خودشون اهل خوندن کتابهای ادبی باشن یا نه، یا چقدر خودشونو تو دنیای ادبیات قوی بدونن، این موضوع چطور هدفها و شیوه تدریسشون رو تغییر میده. یعنی اگه معلم خودش عاشق ادبیات باشه، سر کلاس هم بیشتر از این ابزار استفاده میکنه؟
جوابها خیلی جالب بود. اول از همه، عادتهای شخصی معلمها تو خوندن ادبیات خیلی موثره. یعنی معلمی که خودش زیاد کتاب میخونه و احساس میکنه تو ادبیات وارد و کاربلده، اغلب سر کلاس راحتتر داستان و متن ادبی استفاده میکنه. همینطور، فرهنگ و طرز فکر معلم هم کلی تاثیر داره روی اینکه چه متنی رو سر کلاس بیاره و چه نگاه آموزشیای داشته باشه. این یعنی مثلاً معلمی که به سبک سنتی علاقه داره، بیشتر سراغ متون کلاسیک میره، ولی کسی که مدرنتره شاید بره سراغ داستانهای معاصر.
معلمها گفتن که استفاده از متنهای ادبی، کلی به رشد توانایی زبانی، قدرت فکر انتقادی (یعنی اینکه بچهها بتونن خوب تحلیل کنن و سوال بپرسن) و خلاقیت دانشآموزها کمک میکنه. اما خب، همیشه همه چی گل و بلبل نیست! یه سری چالش هم دارن، مثل اینکه انتخاب متن مناسب گاهی سخته، وقت کافی برای کار با متن زیاد ندارن، یا سطح آمادگی بچهها با هم فرق داره و نمیشه یه متن ثابت رو برای همه اجرا کرد.
یه نکته مهم دیگه این بود که زمینه فرهنگی و ارزشهای شخصی معلم، کلی روی انتخاب متن و حتی روش تدریسش اثر میذاره. مثلاً اگه معلمی به فرهنگ خودش خیلی پایبنده، سر کلاس هم سعی میکنه اون فرهنگ رو تقویت کنه و بیشتر بهش اهمیت بده.
آخرش هم نتیجه گرفتن که ادبیات فقط واسه حفظ تاریخ و فرهنگ نیست، بلکه میتونه ذهن بچهها رو هم حسابی تقویت کنه. پیشنهادی هم داشتن برای آموزش معلمها: معلمها باید عادت مطالعه مرتب داشته باشن و تو دورههاشون کلی با روشهای ادبی و خوندن سیستماتیک آشنا بشن تا بتونن تو تدریس قویتر ظاهر شن.
پس خلاصهش اینکه وقتی معلم خودش اهل ادبیاته، احتمالاً کلاس جذابتر و خلاقتری رو تجربه میکنی که هم مغزت کار میافته و هم چیزای جدید یاد میگیری!
منبع: +