خب بیا یه موضوع جدی رو باهم رفیقونه باز کنیم: افسردگی تو سنهای بالا، یعنی وقتی آدم دیگه کمکم میره سمت سالمندی، یکی از غولهای بزرگ توی حوزه سلامت عمومی هست. مخصوصاً تو منطقهای به اسم کشورهای بالتیک (یعنی استونی، لتونی و لیتوانی، اون سهتا کشور کوچیک کنار دریای بالتیک)، این ماجرا پررنگتره.
حالا یه تحقیق باحال انجام دادن و اومدن به جای اینکه فقط به افسردگی نگاه کنن، بررسی کردن که “حالِ روانی” یا همون Psychological Well-being (یعنی اینکه چقدر حس میکنی حال روانیت خوبه، مثلاً راضی هستی، خوشحالی، حس کنترل داری) با علائم افسردگی چطور با همدیگه تو بلندمدت ارتباط دارن. یعنی دنبال این بودن که آیا حالِ روانیِ خوب میتونه جلوی افسردگی رو بگیره یا نه و برعکس، افسردگی باعث افت حال روانی میشه یا نه.
این مدل رو با یه چیزی به اسم مدل دو سویه یا Dual Continua Model بررسی کردن؛ یعنی مدل دو جریانی که میگه سلامت روان فقط نبودن بیماری روانی نیست، بلکه وجود حالِ خوب هم مهمه.
از دادههای یه تحقیق بزرگ اروپایی به اسم SHARE (که کل داستان تحقیقات سالمندی توی اروپا رو جمع میکنه) استفاده کردن. دادههایی مربوط به سالهای ۲۰۱۹/۲۰۲۰ تا ۲۰۲۱/۲۰۲۲ رو بررسی کردن و کل نمونهشون هم ۵۸۷۴ نفر بالا ۵۰ سال از سه کشور اسمبرده بودن.
برای اینکه بفهمن حالِ روانی رو چطوری بسنجن، از مقیاسی به اسم CASP-12 استفاده کردن (این یه پرسشنامهست که کیفیت زندگی و حال خوب ذهنی رو میسنجه، مثلاً آدم چقدر حس آزادی و رضایت و روزمرگی مثبت داره) و افسردگی رو هم با مقیاس EURO-D (که مخصوص ارزیابی افسردگی تو سالمندهاست) بررسی کردن.
حالا واسه تحلیل ماجرا از مدل Cross-lagged Panel استفاده کردن؛ این یه روش آماریه که نشون میده آیا یه مفهوم مثل حال روانی توی یک زمان مشخص، میتونه پیشبینی کنه که آدم تو دو سال بعد چقدر ممکنه افسرده بشه و همچنین برعکس. البته همه اینها رو با لحاظ تفاوتهای سنی، جنسیتی و داشتن بیماریهای مزمن (multimorbidity یعنی کسی چندتا بیماری مزمن با هم داره) بررسی کردن تا نتایج دقیقتر بشه.
نتیجهها چی شد؟
۱. هم حال روانی و هم افسردگی توی هر دوره، نسبتاً پایدار بودن. یعنی کسی که حال روانیش خوب بود معمولاً این حس رو حفظ کرده و افسردهها هم همینطور.
۲. اما بین این دو تا همیشه یه ارتباط منفی بود. یعنی هرچی حالِ روانی بالاتر، افسردگی کمتر و برعکس.
۳. مهمتر از همه، معلوم شد حالِ روانی خوب تو شروع پژوهش میتونه پیشبینی کنه که دو سال بعد، احتمال افسردگی آدم پایینتره (ضریب -۰.۱۷، یعنی تاثیرش قابل توجهه). افسردگی اولیه هم یه کم حال روانی رو تو آینده پایین میاره (ضریب -۰.۰۷) اما تاثیرش کمتره.
این یعنی هم ارتباط دوطرفه دارن اما اثر حال خوب روانی روی جلوگیری از افسردگی قویتره. به زبون ساده، اگه دوست داری سالمندهای کمتر افسرده داشته باشیم و بدهی سلامت عمومی رو پایین بیاری، بیشتر باید حواست به تقویت حال روانیشون باشه.
در واقع این یافتهها کاملاً مدل دو جریانی سلامت روان رو تأیید میکنه و نشون میده پیشگیری از افسردگی فقط با حل کردن “بیماری” نیست، بلکه ایجاد حالِ خوب هم اصل ماجراست! خلاصه ته این قصه: هممون اگه سالمندی پدر و مادر یا اطرافمون داریم، بهتره رو کیفیت حالِ خوبشون کار کنیم نه فقط شناسایی افسردگیشون!
منبع: +